راوی ماه

نه اینکه بگویم، شب واقعه را تا صبح بیدار بودم، اما منی که اگر بخوابم صدای توپ هم نمی‌تواند بیدارم کند، تا صبح چندبار بیدار شدم تا اخبار را چک کنم.

با چشمان نیمه‌باز کانال‌ها را بالا پایین می‌کردم بلکه خبر تازه‌ای ببینم؛ خبری امیدبخش. اما هفت‌ونیم صبح بود که امیدم ناامید شد. هنوز خوابم می‌آمد؛ اما سنگینی خبر روی دلم، بیشتر از سنگینی خواب روی چشمانم بود.

سقف را نگاه می‌کردم تا زمان بگذرد. تجمع مردم، ساعت ۱۰ صبح مصلی نماز جمعه. از خانه که بیرون زدم، هوا برایم هوای جمعه بود؛ دلگیر.مسیری را با تاکسی رفتم و مسیری را پیاده.

در شهر انگار آب از آب تکان نخورده بود. مغازه‌ها باز و مشتری‌ها مشغول خرید. یکی داشت جلوی عابربانک کارت به کارت می‌کرد و دیگری از دست‌فروش قیمت توت‌فرنگی می‌پرسید. گداهای مسیر هم مثل هر روز مشغول گدایی بودند. انگار نه انگار خبری شده است. دیدن این بی‌خیالی آزارم می‌داد. «لامصب‌ها تکانی به خودتان بدهید؛ رئیس‌جمهورتان شهید شده!».

به مصلی که رسیدم، اما فضا تغییر کرد. مردم دسته دسته وارد می‌شدند. همه به هم تسلیت می‌گفتند و عده‌ای مشکی پوشیده بودند. چند نفری مداحی کردند و بعد دسته بزرگی از جمعیت با سورنا و دهل از راه رسیدند. آه که این نوای چمرانه چقدر غم دارد در خودش. بر طبل که می‌کوبند انگار فریاد می‌زنند، عزیزِ بزرگی از میان ما رفته!

آدم‌ها می‌آمدند و می‌رفتند و من اخبار را چک می‌کردم تا ببینیم آقا کی پیام می‌دهند. حادثه‌ی ناگوار … تلاش بی‌وقفه در خدمت به مردم … خدمتگزار صمیمی و مخلص… گریه‌ام گرفت؛ انگار تازه فهمیدم چه اتفاقی افتاده است.

اشک‌هایم را پاک کردم و به کانال‌های استانی نگاهی انداختم. تجمع مردم خرم‌آباد در میدان شهدا… دسته عزارداری مردم از خیابان کاشانی به سمت مصلی … پیرزن‌های گریان و پیرمردهای نگران … جوانانی که بر سر و سینه می‌زدند … اشتباه می‌‌کردم. خبرهای زیادی بود و شاید من بی‌خبر از همه‌ی آن‌ها.

خوب که فکر کردم دیدم همان‌ خریدار توت‌فرنگی هم اگر دلش قرص نبود به اوضاع قرص مملکت، حالا به جای خرید توت‌فرنگی یحتمل داشت باروبندیل رفتن می‌بست یا دست‌کم در صف خرید چند کیسه برنج و چند حلب روغن برای آشوب‌های پیش‌روی کشور بود. یا آن یکی اگر خیالش از فردای مملکت راحت نبود، جای کارت به کارت، داشت حساب‌هایش را خالی می‌کرد. اما اینجا ایران است. ملت ایران نگران و دلواپس نیستند، چون می‌دانند «هیچ اختلالی در کار کشور به وجود نمی‌آید».

از مصلی بیرون آمدم؛ همچنان دلگیر، اما امیدوار.

امین ماکیانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا