راوی ماه
یک بار با دست و انگشت های سوخته به خانه برگشت!
آقای شاهرخی که همکارش بود، آوردش دم خانه و گفت: تو یکی از این انبارها بودیم، یهو انبار آتیش گرفت و هرلحظه هم شدید تر می شد،
کلی پول توی یه گونی توی انبار بود و همینطور آه حسرت میکشیدیم که چقدر کار می شد با این پول ها انجام داد که دیدیم بهرام زد تو دل آتیش.
هرچی اصرار کردیم که نره قبول نکرد، اکبر ترکان رییس جهاد استان هم باهامون بود، هرچی خواست مانع بهرام بشه نتونست.
آخرش هم یه گوسفند نذر حضرت ابلفضل (ع) کرد که بهرام سالم برگرده که برگشت…
تومان۸۰.۰۰۰
تمامی کارت ها
و تصمین اصالت
تیباکس و پیشتاز
و 7 روز هفته
خاطراتی از شهید هنرمند بهرام هژبر
نویسنده: رعنا مرادی نسب
تعداد صفحات:۸۰
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه شما *
نام *
ایمیل *
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.