راوی ماه

به سمت آفتاب

با دیدن او گفتم: پسرم تا حالا کجا بودی چرا اینقدر دیر اومدی؟

احمد با همون لبخند همیشگی گفت: اومدم تو رو با خودم ببرم آماده شو بریم

من که احمد را بین زمین و آسمان می دیدم گفتم: من نمی تونم مثل تو حرکت کنم

احمد گفت: چرا می تونی حرکت کن

من هم تکانی به خودم دادم، دیدم از جسمم جدا شدم وبسیار سبک به سمت احمد رفتم و از اون بالا جسم خودم را می دیدم که زیر پتو خوابیده است.

 

 

 

تومان۵۰.۰۰۰

دسته بندی

پرداخت آنلاین

تمامی کارت ها

تضمین کیفیت

و تصمین اصالت

ارسال سریع

تیباکس و پیشتاز

پشتییانی ۲۴ ساعته

و 7 روز هفته

روایت زندگی سردار شهید سید احمدمیرصفی

نویسنده: علی محمد زیدوندی

تعداد صفحات:۷۱

 

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “به سمت آفتاب”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محصولات مرتبط

پیمایش به بالا