راوی ماه

زنگ موشک ها

توی همین شلوغی ها بود و همه مشغول به کار بودیم که یکی از مادر ها بین جمعیت جلو آمد وفرزندش را بین شهدا دید. یکهو خم شد ودر یک لحظه او را بغل کرد وبه سرعت بیرون دوید. تا به خودمان بیایم ، فاصله گرفت. با پرستار ها و چند نفر دیگر دنبال مادر دویدیم. همه نگران بودیم که زمین نخورد یا از شدت ضربه روحی، از حال نرود. توی حیاط و بیرون همچنان می دوید. کم کم پاهایش سست شد و سرعتش کم شد. کنار یک درخت به پهلو زمین خورد. وقتی به او رسیدیم،  فرزندش را محکم گرفته بود و حاضر نبود او را رها کند. زورمان نرسید بچه را از او بگیریم. بلاخره دو نفر از پرستار ها گفتند: بچه را بدهید تا ببریم و به او اکسیژن وصل کنیم، شاید به هوش بیاید. آن موقع مادر از فرط بی حالی بچه را رها کرد و بچه را به سرد خانه بر گرداندند.

تومان۸۵.۰۰۰

دسته بندی

پرداخت آنلاین

تمامی کارت ها

تضمین کیفیت

و تصمین اصالت

ارسال سریع

تیباکس و پیشتاز

پشتییانی ۲۴ ساعته

و 7 روز هفته

خاطرات مردمی موشک باران مدرسه های شهید فیاض بخش و امام حسن بروجرد

نویسنده: فریبا مرادی نسب

تعداد صفحات:۹۵

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “زنگ موشک ها”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محصولات مرتبط

پیمایش به بالا