ادبیات پایداری
فروردین ۴, ۱۴۰۴
تست دوم اسلایدر بالا
dev kh
ادبیات پایداری ادبیات پایداری ادبیات پایداری ادبیات پایداری ادبیات پایداری
فروردین ۳, ۱۴۰۴
روایت همسر شهید مهدی نقوی از شهادت همسرش
dev kh
شهید مهدی نقوی متولد ۱۳۷۷ در بروجرد، بعد از اخذ دیپلم به ارتش پیوست و در ۵ آبان ۱۴۰۳...
خودم چشمهایش را بستم
دوشنبه بود و عصر، صدایش کردم تا برای رفتن به مهمانی و چشمروشنی یکی از اقوام آماده شود. هیچوقت...
عصر روز پنجم
همسایه بودیم و پدرهایمان رفیق بودند. خبر راهپیماییها و نارضایتی مردم از حکومت پهلوی همه جا پیچیده بود. نقل...
حمزه فرزند ارشدم بود
فرزند اولم بود، کلاس اول بود و ماه چهارم مدرسه رفتنش. بعضی وقتها خودم میبردمش مدرسه. آن روز ظهر...
از بهشت شهدا تا مدرسه
ظهر توی بنیاد بودیم که بروجرد را بمباران کردند، بار اولمان نبود، ولی صدای این یکی خیلی نزدیک بود....
نقش لشکر ۵۷ حضرت ابوالفضل (ع) در عملیات مرصاد
شش روز پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت توسط ایران، نیروهای عراقی توافقات این قطعنامه را زیر پا گذاشته،...
آخرین بازماندهها
از گروهان دوشکاچی گردان ذوالفقار کسی نمانده بود به جزء من و اسکندری. بعد از اذان صبح گردان ثارالله که...
به خدا بسپار
دو سه روزی بعد از پیروزی در عملیات نصر ۸، برای مقابله با پاتکهای عراق مامور سنگری در نقطهی وصل...
نیمه جان
بعد از عملیات معروف به نصر هیچ که نیروهای لشکر زیر باران و توی هوای سرد تا زیر سنگرهای عراقی...
آخرین دیدار
شب میخواست بخوابد، سپرد که صبح زود بیدارش کنم. پرسیدم: روله مگر خودت هر روز بیدار نمیشی؟ گفت: - چرا...
ایستگاه آخر
سر ایستگاه قطارهای باری که از خوزستان به درود میآمدند میرفت و همراه با کارگرها بار را از قطارها به...
دیدم که جانش میرود
جنگ که شروع شد، پدرم و داریوش هر دو راهی جبهه شدند. رفتن پنهانی داریوش به جبهه هم ماجرای...
عبای پدر
طبقهی بالا مخصوص پدر بود، همهی کارها و جلساتش را آنجا برگزار میکرد. خاطراتم از پدر فقط یک دنیای کودکانهی...
فدای اسلام
تا جنگ شروع شد، کار و زندگی و درسومشقمان را توی ماسور رها کردیم و راهی جبهه شدیم. از شش...
برادر جان
محمد هشت ساله بود که بیمادر شدیم. او را آوردم پیش خودم و فرستادمش مدرسه. ساعت به ساعت بزرگ شدن...
آخرین دیدار
با آنکه یکسال و توی شناسنامه دوسال از من کوچکتر بود، اما هیکل تنومندش او را بزرگتر از من...