ضمن صحبتهایی که درباره عملیات باهم داشتیم، ایشان را از وضعیت دشمن مطلع کردم. بعد از آن از چادر بیرون آمدیم. رو به شاخ کرد وگفت: مگه همین شاخ شمیران نیست؟ بله همین است. در همان حالی که به قله نگاه میکرد گفت: ای شاخ شمیران! خوشا به حال کسی که اومد روی ارتفاعات بلندت و اذان صبح را با صدای بلند سرداد، نماز خواند وبعد شهید شد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.