آمبولانس حرکت کرد. یکی دونفر از شهدا یا مجروحین را روی من انداخته بودند. از طرفی پای قطع شده ام در آمبولانس قرار داشت.با عبور از جاده اهواز خرمشهر که همه اش پر بود از دست انداز های ناشی از انفجارات حوادث اخیر، دردش چندین برابر می شد. آمبولانس همچنان با سرعت مسیر جاده اهواز، خرمشهر را طی می کرد.
درد ناشی از ضربه آمبولانس و سنگینی چند نفر شهید و مجروح جسم جانم را آزار می داد. شدیدا ناله می کردم. واز راننده خواهش می کردم آهسته تر رانندگی کند. به طوری که راننده امبولانس یکی دوبار مسیر راه را توقف کرد. وضعیت من و همرزمانم را برانداز کرداز نگاهش معلوم بود کاری از دستش برنمی آید. بعداز تحمل کلی رنج و مشقت به بیمارستان سینا در اهواز رسیدیم.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.