نزدیک به آخر سیم خاردارهای فرشی بودم. دیدم مین المر از زمین بیرون پرید و الان است جلوی چشمانم بترکد و همه را نابود کند. احساس کردم به چیزی که همیشه ازش می ترسیدم، رسیده ام. برای لحظه ایی خودم را در آسمان احساس کردم و با شیرجه افتادم روی سیم خاردار های فرشی. زمان برایم کش آمده بود و انگار قرار نبود آن چند صدم ثانیه ای که مربی های تخریب می گفتند مین از زمین می جهد بیرون و منفجر می شود، تمام شود….
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.