روزها از پی هم می گذرند وفراموش می شوند، اما ای برادر من که تو را از همه چیز غیر هدفم بیشتر دوست دارم و هیچ چیزی تو را از یاد من بیرون نمی برد.
ببین! بار دیگر سال نو فرا رسیده است و بر تن همه درختان جامه نو پیراسته است؛ به جز درخت زندگانی من که هر روز برگی از ان فرو می افتد و هرگز برگی تازه بدان نمی روید.
اکنون پیشانی من به دست زمانه پرچین شده است؛ ولی در میان این ظلم تو خاموشی، چهره ملکوتی تو هر روزدر چشم دل من آسمانی تر جلوه می کند…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.