صبح روز بعد به همراه آقای گودرزی و سایر هم رزمانی که در مقر بودند با یک لندکروز راهی خط شدیم. یک کلاه آهنی روی سر گودرزی بود. از عقب لندکروز یک کلاه آهنی برداشت و به من داد تا روی سرم بگذارم. متوجه شدم آن کلاه، قبلا بر اثر اصابت گلوله سوراخ شده است و مقداری مو در اطراف سوراخ، خشک شده بود.
به شوخی به او گفتم: این کلاه که دیگه به درد نمیخوره
لبخندی زد و گفت: بهتر از هیچیه، از ترکشای ولگرد جلو گیری می کنه.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.