شبی خواب دیدم که ماه رمضان است واقایی سبز پوش وارد حیاط خانه ما شد. به طرف من امد و گفت: خانم نان در منزل دارید. من هم گفتم بله اما خشک است. او گفت برایم بیاورومن نان خشک ها را باریش اوردم.خیلی عجیب بود.شب 21ماه مبارک رمضان خواب دیدم که فرذندم احمد کنار جوی ابی نشسته است. به طرف او رفتم و گفتم: احمد جان گرسنه ایی؟ در جواب خیلی خشک گفت: مادر نان هایت خیلی خشک بود.
وقتی که بیدار شدم فهمیدم که ان اقای سبز پوش نان ها را برای فرزندم میخواسته است…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.