راوی ماه

درسنامه

مهاجر- سیدرمضان علیان امیری

عنوان فعالیت :

مسئولیت‌ها و خدمات اجتماعی

روایت سوژه

هجرت! چیزی که خداوند در قرآن کریم، چندین بار و به شیوه‌های مختلف به آن دستور داده است. هجرتی که سیرهٔ انبیای الهی بوده و سرلوحهٔ زندگی سیدرمضان علیان امیری نیز شده است. سید رمضان ۵۳ ساله در منطقهٔ امیرکُلا بابل به دنیا آمده است. مثل خیلی از اهالی آن روزگار امیرکلا، شغل پدرش کشاورزی بود و یک زندگی معمولی داشتند. از همان کودکی پایش به مسجد باز شد و بعد از پیروزی انقلاب با پررنگ شدن نقش مساجد، فعالیت‌های فرهنگی و مذهبی‌اش شدت بیشتری به خود گرفت. تقریباً در تمام فعالیت‌های مدرسه هم نقش فعالی داشت؛ از گروه سرود و برگزاری جشن‌ها گرفته تا برپایی نمازِ جماعت.

– عکسی دارم از ده سالگی‌ام که به‌عنوان امام جماعت در نماز مدرسه جلو ایستاده‌ام. نه به‌عنوان روحانی ولی به هرحال در جمعی که می‌خواهند نماز جماعت بخوانند، یکی جلو می‌ایستد و نماز را شروع می‌کند.

پاییز و زمستان و بهار صبح‌ها به مدرسه می‌رفت و عصرها در خیاطی کار می‌کرد و پیراهن و کاپشن می‌دوخت. تابستان‌ها‌ اما صبح و ظهر برایش فرقی نداشت. هم در خیاطی کار می‌کرد و هم در کار کشاورزی کمک‌دست پدر بود.

سال‌های پایانی دفاع مقدس بود و سیدعلیان نوجوان هم می‌خواست به جبهه برود. بااین‌حال تلاش‌هایش برای حضور در جبهه به خاطر سن کم و قامت کوتاه ناکام ماند. اما جهاد که فقط حضور در جبهه‌های جنگ نبود. ۱۶ ساله بود که به حوزهٔ علمیهٔ قم رفت تا سرنوشت متفاوتی را برای خودش رقم بزند.

حوزه بهترین فضا برای رشد استعدادهای او بود. در سن ۲۱ سالگی ازدواج کرد و تا سال ۷۳ در قم درس طلبگی ‌می‌خواند. تابستان‌ها هم برای تشکیل جلسات قرآن و فعالیت در مسجد به امیرکلا برمی‌گشت.

– حدود سال ۷۳ شروع کار تبلیغی ما با لباس روحانیت بود. دیگر از آن سال ایام محرم، صفر و ماه رمضان برای تبلیغ به شهرهای مختلف کشور می‌رفتم. همان سال‌‌ها برای اولین بار آمدم الشتر. روستایی بود که مسجد نداشت. مردم مایل بودند که آنجا مسجدی ساخته شود. پیگیر شدیم و صحبتی با مردم کردیم. فردی از اهالی زمین را اهدا کرد و کمک‌هایی جمع شد؛ چند سالی هم طول کشید تا مسجد ساخته شود. از همان موقع به الشتر رفت‌وآمد داشتم تا اینکه سال ۸۴ همراه خانواده آمدیم و در روستای مؤمن‌آباد الشتر ساکن شدیم.

جمع‌آوری کمک برای نیازمندان، اهدای بسته‌های معیشتی، انجام فعالیت‌های عمرانی و انجام فعالیت‌های فرهنگی مثل برگزاری مراسمات و برنامه‌ریزی برای اوقات فراغت کودکان ازجمله کارهایی بود که سید در منطقه انجام می‌داد.

– منزلمان که آمد الشتر دیگر متمرکز شدیم در کار جهادی و به‌مرور کار گسترش پیدا کرد. گروهی تشکیل دادیم به نام «گروه فرهنگی-جهادی محسنین الشتر». بیست سالی از تشکیل این گروه می‌گذرد. چند صد مورد ساخت یا بازسازی خانه، ساخت حمام و سرویس بهداشتی، حضور در سیل پلدختر و کمک به سیل‌زدگان و بازسازی خانه‌های تخریب‌شده، برگزاری جلسات هفتگی تفسیر قرآن و برپایی یکی از بزرگ‌ترین و مجهزترین موکب‌های استان لرستان در ایام اربعین در کربلا، از کارهایی است که این سال‌ها انجام داده‌ایم.

گسترش شبکهٔ خدمت‌رسانی در سطح شهرستان و اعتماد مردم به سیدرمضان، باعث شده است تا امروز ۱۵۰ نفر عضو مستقیم این گروه جهادی باشند. گروهی که در ابتدا عضوی جز خودِ حاج‌آقا علیان نداشت؛ اما رفته‌رفته با جلب اعتماد مردم توانست رشد کند و به گروهی تأثیرگذار و خدمت‌رسان در شهرستان الشتر و بلکه استان لرستان تبدیل شود.

– همه‌جور آدمی در گروه داریم؛ فرهنگی، بازنشسته، دانشجو. بخشی از اعضایمان هم نیروهای ماهر هستند. یکی از مشکلات گروه‌های جهادی نبود نیروهای ماهر است. چند نفر آدم علاقه‌مند به کار جهادی، جمع می‌شوند و می‌روند دیواری بالا می‌آورند. حالا این دیوار یا کج است یا صاف. اما ما نیروی ماهر داریم. لوله‌کشی‌مان را کسی انجام می‌دهد که خودش لوله‌کش است. برق‌کاری‌مان را کسی انجام می‌دهد که خودش برقکار است. جوشکاری، بنّایی، سفیدکاری، کاشی‌کاری و… هم همین‌طور است. همه هم رایگان کار می‌کنند. در این سال‌ها یکی‌یکی سراغ این آدم‌ها رفته‌ام. با آن‌ها صحبت کرده‌ام تا عضو گروه شوند. یکی قبول کرده به گروه کمک مالی بدهد؛ یکی ماشین داشته، قبول کرده، بارمان را جابه‌جا کند؛ مغازه‌دار در خرید اجناس به ما تخفیف داده. عده‎ای هم با استفاده از تخصصشان به ما کمک می‌دهند. طوری هم با این افراد کار کرده‌ایم که اذیت نشوند. مثلاً ده‌تا بنّا داریم که هرکدام یک بار در سال نوبتشان می‌شود. یا راننده‌هایی که ماشین باری دارند، ماهی یک بار سراغشان می‌رویم. این‌طور اذیت که نمی‌شوند هیچ، می‌روند برای دوستانشان هم تعریف می‌کنند و می‌بینی که از بین آن‌ها هم افرادی عضو گروه شدند. کار هم که تمام می‌شود، همین افراد را می‌بریم تا مثلاً آن خانه‌ای را که در ساختش کمک کرده‌اند از نزدیک ببینند. شاید شیرین‌ترین بخش کار، همین پایان کار باشد.

حضور فعالانه در زمان شیوع ویروس کرونا، تأمین جهیزیه برای زوج‌های نیازمند، کمک‌های درمانی به بیماران خاص، تأمین هزینهٔ اجارهٔ مسکن نیازمندان، تأمین بسته‌های معیشتی، مشاوره‌های خانوادگی و فرهنگی و حتی اشتغالزایی از فعالیت‌های دیگر گروه جهادی محسنین است. شاید بشود گفت برای برداشتن هر بار زمین‌مانده، می‌شود روی حاج‌آقا علیان و گروهش حساب کرد.

 

اهداف

تقویت روحیهٔ جهادی در دانش‌آموزان؛

معرفی الگوی کار منظّم، موفّق و هدف‌مند جهادی؛

نشان‌دادن الگویی که دغدغهٔ اصلی زندگی او خدمت به محرومان و نیازمندان است؛

نشان‌دادن ظرفیت‌های مردمی که با جهت‌دهی صحیح می‌توان آن‌ها را در جهت خدمت‌رسانی به محرومان هدایت کرد.

 

پیشنهادها

معرفی و مطالعۀ کتاب «تا خمینی‌شهر»؛

از آقای علیان برای حضور در مدرسه و بیان تجربیات و خاطرات برگزاری اردوهای جهادی دعوت کنید؛

از دانش‌آموزان بخواهید دربارۀ مشکلات محله و منطقهٔ زندگی‌شان تحقیق کنند و برای هرکدام راهکاری ارائه دهند؛

از دانش‌آموزان بخواهید به اردوهای جهادی‌ای که مساجد و گروه‌های مختلف برگزار می‌کنند، بپیوندند و تجربیات خود را با بقیه به اشتراک بگذارند.

برنامه‌ای برای سهیم‌شدن دانش‌آموزان در کار خیر طراحی کنید. مثلاً از بچه‌ها بخواهید اگر وسیلهٔ اضافه‌ای در خانه دارند، آن را به مدرسه بیاورند تا به خیریه تحویل داده شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا