توی جمع همکاران بودم؛ هر کدام از روز اول جنگ و شنیدن خبرش و ترسی که به جانشان افتادهبود حرف زدند. دقیقا حسی که من نداشتم. وقتی سیزده سال در صفحات تاریخی انقلاب و هشت سال دفاع مقدس سیر کنی و مدام با رزمندههای آن دوران دمخور باشی، نتیجه همین میشود. یعنی یکجوری زندگیام با آن زمان گره خورده که وقتی خبر حمله اسرائیل را شنیدم، نه ترس برم داشت و نه نگران اعضای خانواده شدم. چون خیلی وقت بود که آماده رفتن شدهبودم؛ طوری که مادرم گفت: «هی گفتی بمیرم بمیرم بیا راهت هموار شد!».
طوری گفت راهت هموار شد، انگار میتوانستم اسلحه بردارم و به خط مقدم بروم و یا من دشمن را نشان کنم و یا او مرا شهید کند! جنگ موشکی و هوایی است به من دختر چه کار دارد! حالا هی آرزوی شهادت داشته باش مگر به این راحتی است.
خیلی اتفاقها افتاد و خیلی چیزها دیدیم و شنیدیم.
جنگ تحمیلی ۱۲ روزه کاری کرد که هر کداممان اندازه ۱۲ سال بزرگ شدیم. فهمیدیم اگر مطالبه یا انتقاد و اعتراض داخلی داشته باشیم دشمن میتواند از آن سوءاستفاده کند. پس چه خوب است مطالباتمان را به روش بهتر و با مسامحه طوری که شاخکهای دشمن نجنبد انجام دهیم!
هیچوقت دوست نداشتم سر از سیاست دربیاورم. سمتش هم نرفتم. اما جنگ بهم فهماند برای آگاهی از شرایط کشور حداقل باید خبرها را رصد کرد. دشمن یا منافق و مزدور از عدم آگاهی مردم سوءاستفاده میکند! باید با آگاهی زندگی کنیم و نگذاریم از محل ندانستنمان غافلگیر شویم!
۱۳ روز است خبرگزاریها را بالا و پایین میکنم؛ از خارجیها گرفته تا داخلیها؛ که ببینم نظر کشورهای دیگر، دو کشور متخاصم و ایران راجعبه جنگ و ادامه و نتیجه آن چیست. بیشترین موضع روی آتشبس بود.
بعضیها میخواهند کار اسرائیل یکسره شود و بعضیها مخالف توقف جنگ هستند. در عجبم یک عده چهطور میتوانند راجع به مسائل جنگی پیش آمده برای یک کشور به این راحتی نظر بدهند. انگار روی انبار مهمات و موشک و چه و چه ایران نشستهاند و میتوانند برای ادامه دادن یا ندادن جنگ فتوا بدهند.
وقتی من و تو میدانیم دشمن تجاوزگر به خاک وطن، آمریکا و اسرائیلی است که خدای خلف وعده هستند، وقتی میدانیم جنگ ترکیبی_ اشتراکی برای براندازی و تجزیهطلبی به راه انداختهاند و هنوز هم ادامه دارد، وقتی میدانیم در شبکههای ماهوارهای کاه را کوه نشان میدهند تا جنگ روانی به راه بیاندازند، وقتی میدانیم یک عده را در داخل اجیر کردهاند تا به آنها گرا بدهند، پس دیگر حرفی نمیماند!
آتشبس یعنی توقف جنگ ولاغیر!
جنگ، صلح و آتشبس طبق قانون اساسی از وظایف رهبری است! اگر آتشبس اعلام شده بپذیریم! حتما تدبیری شده. تابع تدبیر ولایت باشیم.
این آتشبس، تحمیل هیچ چیزی به ایران نیست. نه ایران براندازی شد، نه هستهای تعطیل، نه موشکی تسلیم و نه مذاکرهای هر چند مثبت یا منفی انجام گرفت!
دشمن متجاوز ممکن است قصد شوم دیگری در سرش باشد. ممکن است برای اجرای نقشه دوم، یا ردیابی و پیدا کردن مکان افراد دیگر رفته باشد تجدید قوا کند.
چیزی که معلوم است، چیزی که مهم و حیاتی است تقویت و تجدید نیروها و داشتهها و آمادگی نیروهای مسلح و همبستگی بیشتر ما مردم است؛ نه دامن زدن به شایعات فضایمجازی یا حرفهای کوچه و بازار.
حرف و مطالبهی ما در این روزها فقط باید تجدید قوای ایران باشد!
قوای ایران یعنی مردم و نیروهای مسلح که هوشیارانه منتظر حرکت بعدی دشمن هستند.
و این با هم بودن دشواری ندارد.
🔹نسرین دالوند
۴تیر۱۴۰۴