راوی ماه

نمی‌دانم روایت محسوب می‌شود یا نه، ولی بسم الله…
توی هیئت نشسته‌ایم و داریم سینه می‌زنیم. یکهو نوحه‌خوان می‌گوید به یاد شهید #حمید_عباسی که سال پیش خادم این موکب بوده و امسال بین ما نیست…
بعد تمام شدن جمله‌اش دوستان شهید و بچه‌های هیئت به یاد شهید صدای سینه زدن‌هاشان بالا می‌رود و صدای گریه‌هاشان تا فلک می‌رسد…
خب پارسال همین روزها بوده که کنار رفیق شهیدشان سینه زده می‌زده‌اند؛ و امسال او خوشبخت شد و رفقایش را تنها گذاشت…
همین طور با قلبی شکسته و آتش گرفته از غم محرم و مظلومیت امام حسین و غم شهادت جوانانی بودم که پرپر شده‌اند و غم مردم کشورمان با وضعیتی که دچارش شده‌اند توی فکر بودم و زل زده بودم به سقف که با صدای مداح به خودم آمدم.
_ این دلنوشته رو دیروز توی تشییع یه شهید از دل و جونم خوندم و حالا بازم می‌خونم…
تندی گوشی موبایلم را برداشتم و زدم روی ضبط صدا تا موقع نوشتن روایت یادم باشد که چه گفت و چه شد…
_ جوم خینی ته بو کِردمَه کُر نازارم
شهیدِت کِردنه یل دلدارِم
فدای آخِرین وِداع تو روله
آرزو دارِم یه گل هنی بینمت
دالکت میمیره دِ ای عذاب و غَمِت
ای خدا هیچ بوعه‌ای داغ کُرِش نینَه
فدایی وِطَن اِ کُـر نازِنینِم
پاره پاره بدن لاله‌ی غرق خینِم
بسیجی سپاهی ارتش و انتظامی
فدایی کِردیتَه جون عزیز گرامی
وه سیقه قامت دلاورت اِ برار
پهلوون رَشید عرصه‌ی رزم و پیکار
جومه خینی ته بو کِردمَه کُر نازارم….
هر بندی را که مداح می‌خواند صدای دست زدن مردان هیئت و پسران جوان بالاتر می‌رفت. با بغضی که ته گلوی‌شان با یاد رفیق شهیدشان بود بلند می‌خوا‌ندند و داد می‌زدند.
باز هم رفتم توی فکر. فکر می‌کردم به اینکه پارسال شهید عباسی بین این پسرها بوده و شاید داشته همچین نوحه‌هایی را می‌خوانده؛ ولی امسال رفقایش به یاد او این نوحه را می‌خوانند. داشتم فکر می‌کردم که حتی شاید دارد ذهن من را هم می‌خواند که دارم با تمام وجود به او فکر می‌کنم. داشتم به مظلومیت مادر و همسرش فکر می‌کردم. غرق خیال و فکر شدم که یک دفعه چراغ‌ها را روشن کردند و گفتن با فاتحه‌ای روح این شهید گرامی را شاد کنیم…
خودم را جمع و جور کردم که از موکب بیایم بیرون. از اعماق وجودم از این شهید خواستم که دستم را بگیرد؛ کمکم کند و مرا سر مزار نورانیی‌اش دعوت کند…

🔹گُـــــــــمنام

۸تیر۱۴۰۴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا