راوی ماه

 

آدم است دیگر. گاهی می‌ترسد و گاهی نگران می‌شود. ترس و نگرانی‌اش هم که فقط برای خودش نیست. برای همسر است، برای فرزند است، برای پدر و مادر و خواهر و برادر است. برای مردم است. توی نگرانی و ترس، واکنش‌ها متفاوت است. یکی شروع می‌کند به پرخوری؛ یکی راه می‌رود؛ یکی می‌رود کنج خلوت خانه و با اضطراب از اینکه چه خواهد شد، چای می‌نوشد.
احتمالا اگر ترس و نگرانی به‌خاطر جنگ باشد، واکنش‌ها هم تشدید می‌شود.
مثلا ده روز قبل که جنگ شد، سایه‌اش به سینما هم رسید.
شهر مثل قبل شلوغ بود. این را منی می‌گویم که خیابان‌ها را پیاده گز می‌کنم. اما سینما پر بود از خالی. این را هم منی می‌گویم که همسایه سینما هستم و گاهی غروب‌ها می‌روم آنجا برای صحبت و تماشای شلوغی.
امروز اما دوباره رونق گرفته. ربطی به آتش‌بس ندارد البته. مردم دوباره به آن بخش از زندگی که به دیدن فیلم و انیمیشن نیاز دارد، برگشته‌اند.
و حالا سینما دارد رویا شهر را اکران می‌کند. و اگر از من بپرسید که رویایت چیست می‌گویم نابودی اسراییل. و برگشتن همه آدم‌هایی که بی‌گناه کشته شدند.
مثل آن نوزاد دو ماهه، مثل این فرشته با موهای حنایی‌اش، مثل هلنا، مثل پسرک ورزشکاری که حتی اسمش هم بین خیل شهدا فراموشم شده. رویای من رویای نابودی ظلم است. رویای نابودی ظالم.

🔹امین ماکیانی

۳تیر۱۴۰۴

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا