خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
کاش میشد اخبار امشب را نگاه میکردیم و مجری میگفت: سردار حاجی زاده، فرمانده هوافضا سپاه پاسداران پاسخ کوبندهای به تهدیدات ترامپ و نتانیاهو دادند.
کاش میشد دوباره با دیدن لبخند زیبای لبانش امیدوار شویم که حاجی حواسش به آسمان ایران هست.
آخ، کجاست آن خندههای زیبا و پرغرور؟
خودت بگو آقا امیرعلی با خاطراتت چکار کنیم؟
ما خیلی مدیونت هستیم؛ به اندازه ۶۳ سال عمر پربرکتت بدهکاریم به تو؛ بابت بودنت و افتخاراتی که برایمان رقم زدی. چه کنیم که باید واقعیت را قبول کرد؛ شما باصلابت، استوار و بااقتدار رفتی و ما ماندیم وجای خالی شما و راهت که ادامه دارد.
یاد آن روزی میفتم که آبرویت را با خدا معامله کردی و گفتی: «گردن من از مو باریکتر…» و بعد از ۴ سال دنیا فهمید شما بیگناه بودی. چه تهمتها که به شما زدند؛ چه قضاوتهایی که به شما روا داشتند و شما لبخند میزدی و برای اقتدار ایران و ایرانی شب و روز نمیشناختی.
آقا امیرعلی، جان حاج قاسم بلندشو؛ غبار از روی لباسهایت پاک کن. بخدا ماهنوز به دلگرمیهایت سخت محتاجیم.
بعداز حاج قاسم، شما دلخوشی ما بودی. رفیق حاجی بودی؛ رنگ و بوی او را داشتی برایمان. جای خالی حاج قاسم را برایمان پر کرده بودی. صلابت نگاهت، غرور کلامت، لبخند دلگرم کنندهات همه و همه یادگاری از حاجی بود برایمان و آخ که چه زود از برمان رفتی.
رفتی و دلمان تا ابد دلتنگ لبخندهای شیرینت خواهد بود.
آقا امیرعلی میدانم که رفتی ولی کاش میشد با معجزهای برگردی.
🔹فرحزاد جهانگیری
۸تیر۱۴۰۴