حماسه سازان

ادبیات پایداری
او به قولش عمل کرد
رر او به قولش عمل کرد یک سال از مراسم نامزدی او گذشته بود. دختر یکی از اقوام را برایش در نظر گرفته بودند. همه
خرداد ۷, ۱۴۰۴
بدون دیدگاه

ادبیات پایداری
ساچمه در پایش یادگاری بود از انقلاب
ساچمه در پایش یادگاری بود از انقلاب مادرم گفت: « قیامت به پا کردم وقتی خبر آوردند که موسی و همسایهمان اکبرسهم الدینی در درگیریها،
خرداد ۷, ۱۴۰۴
بدون دیدگاه

حماسه سازان
آخرین دیدار
شب میخواست بخوابد، سپرد که صبح زود بیدارش کنم. پرسیدم: روله مگر خودت هر روز بیدار نمیشی؟ گفت: – چرا ولی زودتر میخوام بیدار بشم
فروردین ۲, ۱۴۰۴
بدون دیدگاه

حماسه سازان
ایستگاه آخر
سر ایستگاه قطارهای باری که از خوزستان به درود میآمدند میرفت و همراه با کارگرها بار را از قطارها به ماشینهای سنگین جابه جا میکرد.
فروردین ۲, ۱۴۰۴
بدون دیدگاه

حماسه سازان
دیدم که جانش میرود
جنگ که شروع شد، پدرم و داریوش هر دو راهی جبهه شدند. رفتن پنهانی داریوش به جبهه هم ماجرای خودش را دارد. سنش کم
فروردین ۲, ۱۴۰۴
بدون دیدگاه

حماسه سازان
عبای پدر
طبقهی بالا مخصوص پدر بود، همهی کارها و جلساتش را آنجا برگزار میکرد. خاطراتم از پدر فقط یک دنیای کودکانهی پدر و دختری نبود. مبارزات
فروردین ۲, ۱۴۰۴
بدون دیدگاه