راوی ماه

حماسه سازان

ادبیات پایداری

او به قولش عمل کرد

رر او به قولش عمل کرد یک سال از مراسم نامزدی او گذشته بود. دختر یکی از اقوام را برایش در نظر گرفته بودند. همه

ادامه مطلب »
حماسه سازان

آخرین دیدار

شب می­خواست بخوابد، سپرد که صبح زود بیدارش کنم. پرسیدم: روله مگر خودت هر روز بیدار نمی‌شی؟ گفت: – چرا ولی زودتر می­خوام بیدار بشم

ادامه مطلب »
حماسه سازان

ایستگاه آخر

سر ایستگاه قطارهای باری که از خوزستان به درود می‌آمدند می‌رفت و همراه با کارگرها بار را از قطارها به ماشین‌های سنگین جابه جا می‌کرد.

ادامه مطلب »
حماسه سازان

دیدم که جانش می‌رود

  جنگ که شروع شد، پدرم و داریوش هر دو راهی جبهه شدند. رفتن پنهانی داریوش به جبهه هم ماجرای خودش را دارد. سنش کم

ادامه مطلب »
حماسه سازان

عبای پدر

طبقه‌ی بالا مخصوص پدر بود، همه‌ی کارها و جلساتش را آن‌جا برگزار می‌کرد. خاطراتم از پدر فقط یک دنیای کودکانه‌ی پدر و دختری نبود. مبارزات

ادامه مطلب »
پیمایش به بالا