به کمکش می روم، وضعی شده. شهر به کلی از بین رفته. روزی دوبار هر دوبار با دو سه جنگنده می آیند. بمب ها را خالی می کنند روی سرمان. شهر جای ماندن نیست. خیلی از خانه ها خراب شده . مجروح زیاد است و ظرفیت بیمارستان ها محدود. نه دارویی، نه آمپولی، نه سرمی، نه گاز استریلی، نه باندی. با دیدن مجروحین بغض گلویم را می فشارد و گویی چیزی در گلویم گیر کرده…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.